به گزارش «فرهیختگان»، در گفتوگوهایی که طی ماههای اخیر با اهالی سینما داشتیم، اکثرا با تاکید بر آنچه این روز بر سینمای ایران عارض شده، نسبت به آینده سینمای ایران هشدار دادند. سینمای ایران مجموعهای منحصر به تولید و اکران در سالنهای سینمایی نیست. سینمای ایران قلب تپندهای میان دستگاه فرهنگی تولید تصویر کشورمان است و اگر حیات و موجودیت آن گرفتار عارضهای شود به این زودیها قابل احیا نیست و عواقب چنین بحرانی گریبانگیر تولیدات تصویری دیگر همچون تلویزیون و شبکه نمایش خانگی خواهد بود. سجاد نوروزی، مدیر پردیس سینمایی «آزادی» با واکاوی وضعیت تولید و اکران در سینمای ایران و هشدار نسبت به روزهای پساکرونایی سینمای ایران میگوید: «شرایط سینمای ما با شرایط جهانی یک فرق عمده دارد. سینمای جهان 4-3ماه بعد از کرونا سرپا میشود اما سینمای ایران زمان بیشتری طول میکشد تا به حالت پیش از کرونا بازگردد.» مدیر دومین سینمای پرفروش ایران در بخش دیگری از صحبتهایش با کنایه به روند سنتی تولید سینمای ایران هم گفت: «طرف پول خود را از فلان سرمایهگذار یا ارگان کنده است، سود خود را در تولید به جیب زده است و جنازه را روی دوش سینمادار میاندازد. ما دیگر جنازهای بعد از کرونا نمیپذیریم. بروند همان اکران آنلاین.» مشروح گفتوگوی سجاد نوروزی با «فرهیختگان» در ادامه از نظرتان میگذرد.
این روزها سینما، چه در حوزه تولید و چه در حوزه اکران، احوالات خوشی ندارد و خبرها حکایت از وقوع شرایط سهمگینی میدهد که در چندماه آتی برای اکثر اهالی سینما بهوجود خواهد آمد. برخی شکلگیری چنین شرایطی را به شیوع ویروس کرونا در جهان مرتبط میدانند. شما چقدر این وضعیت را متاثر از شرایط تعطیلی ناشی از بحران کرونا میدانید و چقدر متاثر از وضعیتی است که در سالهای اخیر برای سینمای ایران طراحی شده بود؟
این وضعیتی که بهخاطر کرونا ایجاد شده یک فصل مشترک جهانی دارد. کمپانی سینیورد (Cineworld)، ایامسی (AMC)، تئاترهای برادوی (Broadway Theatre)، دیزنی و غیره هم در جهان دچار مشکل شدهاند. این کمپانیها هم نیروهایشان را تعدیل کردند و سالنهایشان بسته شده است. مخصوصا سینیورد که 576سالن در ایرلند، انگلیس و آمریکا دارد همه را تعطیل کرده است.
اما ما با شرایط جهانی یک فرق عمده داریم. سینمای جهان 4-3ماه بعد از کرونا سرپا میشود اما سینمای ایران ممکن است زمان خیلی بیشتری طول بکشد تا بتواند به حالت پیش از کرونا بازگردد. چون سینمای ایران گرفتار مسائلی متفاوت از سینمای جهان است چراکه وضعیت خاصی بر تولید و اکران ایران حاکم است. در حوزه تولید بخش اعظم فیلمسازی در ایران با پول دولت است، بخواهم دقیقتر بیان کنم با پول حکومت است. یعنی شما یکدسته فیلمهای ارگانی دارید که مشخص است از کجا تغذیه میشوند و چه نهادهایی پول آن را میدهند.
تهیهکننده، کارگردان و هنرپیشه دستمزد خود را میگیرد و فروش هم دیگر برای تهیهکنندگان، محلی از اعراب ندارد. دقت داشته باشید ما وقتی از فروش صحبت میکنیم مقصود «مخاطب» است. برای همین است وقتی به آمارهای فروش فیلمهای ایران دقیقتر نگاه میکنیم، گویا مخاطب محلی از اعراب ندارد؛ یعنی اینکه فیلم بدون مخاطب باشد، برای سازندهاش مهم نیست. ازسوی دیگر ما یکسری فیلمهای روشنفکری داریم که یا سرمایهگذار خصوصی دارد یا بعضا فارابی در آن مشارکت داشته است. برای ایندسته هم بود و نبود مخاطب اهمیتی ندارد. یعنی یک سرمایهگذار پول فیلم را داده و پول او برنمیگردد و نوعا آنقدر پولدار هستند که برای آنها مهم نیست که این پول برگردد یا برنگردد و اساسا مقصود دیگری از ورود به سینما داشتهاند.
در نتیجه قضیه در این وضعیت قدری پیچیده است که دچار یکسری خلجانهای معرفتی و تحلیلی شود. یعنی شما نمیدانید با این موجود عجیبالخلقهای که اساسا با مخاطب بیگانه است و مخاطب نقش مهمی در ادامه حیات آن ندارد، چطور مواجه شوید.
بهنظر شما سینمای ایران یا همین موجود عجیبالخلقه که میگویید چرا به این وضعیت دچار شده است؟
بعد از انقلاب نظمی که پایهریزی شد و در دهه 60 تحتعنوان سینمای دینی و معناگرا بسط یافت که از بطن آن امثال مخملباف بیرون آمد، یک ساختاری را در سینمای ایران حاکم کرد که طبق این ساختار دست سینماگر در جیب دولت باشد، نه در جیب مخاطب.
اما مدیران فعلی سینما مدعیاند در سالهای اخیر، راه برای ورود بخش خصوص هموار شده و نتیجهاش همین سرمایهگذارانی هستند که پا به عرصه ساخت آثار گذاشتند.
بهنظرم باید دقیقتر به ورود همین سرمایههای شخصی به سینما نگاه کنیم. اتفاقی که افتاده، این است که مثلا من بهعنوان کارگردان نگاه میکنم که فلان شخص، پول خوبی دارد و تصویر اغواگرایانهای از طرحی که مدنظرم است برای این فرد شکل میدهم که بیا سرمایهگذاری کن که فیلم خارقالعادهای میسازم و تاریخ سینما به دو قسمت قبل از این فیلم و بعد از این فیلم تبدیل میشود! به هر حال این سرمایهگذار بیخبر از احوالات سینما، به این شکل وارد کار میشود اما نتیجه چیز دیگری است. طی یکسال اخیر بارها با سرمایهگذارانی صحبت کردم که پشیمان بودند چرا در فلان فیلم سرمایهگذاری کردند. سرمایهگذاری را دیدهام که 4میلیارد تومان در فیلمی سرمایهگذاری کرد ولی فروش گیشه این فیلم 150میلیون تومان بوده است. خلاصه سود فقط در تولید است!
پس چرا این سرمایهگذاران در سینمای بدون بازگشت پول، حضور دارند؟
حضور دارند اما ادامهدار نیست. یعنی شما فردی را نمیبینید که بهطور مستمر در چند فیلم سرمایهگذاری کند. خیلی بهندرت پیدا میکنید فردی 4-3 فیلم را سرمایهگذاری کرده باشد. نوعا تکمضراب هستند و فیلمی میسازند و میروند.
پس آنهایی که در سینما ماندهاند بازگشت سرمایه داشتند؟
خیلی کم دوام میآورند مگر اینکه خیلی ثروتمند و عشق سینما باشند. برای اینها 3-2فیلم برگشت داشته و بقیه نداشته است. یک حالت سینوسی حاکم است.
آیا این ایراد به عدم نظام صحیح سرمایهگذاری در سینما مرتبط است و باید دولت بهصورت جدی به این مساله ورود کند؟
ساختار درست را دولت نمیتواند تعیین کند. متاسفانه ماهیتی که شکلگرفته بر این منوال است که مخاطب محلی از اعراب ندارد.
اختلافاتی که بین صنوف تهیهکنندگی میبینیم، چقدر در شکلگیری چنین وضعیتی موثر بوده است؟
در این مملکت دو چیز پا نمیگیرد، یکی صنف و دیگری حزب. متاسفانه این یک واقعیت است. صنوف آنقدر قدرت ندارند که تاثیرگذار باشند. چهبسا در بدنه خود صنوف یکسری رویکردهای شبههناک هم خود را نشان میدهد. راهحل معقول این است که حیات سینما باید دست مخاطب خود باشد. حتی آن فیلمسازی که فیلم ارزشی و انقلابی میسازد هم نمیتواند بگوید که دنبال مخاطب نیستم. چه فرقی بین رویکرد این فیلمساز با فردی است که سرمایهگذار بخش خصوصی را آورده و با او معامله کرده است و او را تحتتاثیر قرار میدهد؟ این فیلمساز نرفته از بخش خصوصی سرمایه جذب کند و بعضا نهادهای دولتی را اغواکرده و پول میگیرد. راهحل این است که دست سینما فقط باید در جیب مخاطب باشد.
این نگاه از جانب یک سینمادار که اهمیت زیادی برای فروش فیلمها در سالنهای سینماییاش میدهد، درست و منطقی بهنظر میرسد اما این نگاه، منتقدانی را هم دارد مبنیبر اینکه تکیه فیلمساز به گیشه و فروش باعث تولید آثار زرد و گیشهای میشود و نمونه آنهم کمدیهای بعضا مبتذلی است که بهواسطه بفروش بودن، سالنها را بهیکباره قبضه میکردند.
من اصلا این حرف را قبول ندارم. اینکه الزاما باید برای فروش فیلم زرد بسازیم، یک گزاره باطلی است. بله، فیلم زرد و فیلم پاپیولار یا فیلمی که مخاطب عام دارد از روزی که سینما اختراع شده تا امروز مخاطب خود را داشته و دارد. سینمای هنری هم از روزی که اختراع شده تا امروز مخاطب خود را داشته است. این دو تیپ سینما مقابل هم هستند. منتها یک لایه وسیع مخاطب را داریم که دنبال فیلم خوب است، دنبال بستهبندی جذاب و ماهیت خوب برای دیدن است. شما به همین چند سال گذشته نگاه کنید، میتوانیم چند فیلم ارزشی را مثال بزنیم که پرفروش شدهاند همانند لاتاری که پرفروش بود. حال شاید ارزشی به آن معنا نبود ولی میتوان گفت فیلم زرد نبود. فیلم سرخپوست هم خوب فروخت و وقتی ماه کامل شد. این یعنی مخاطب از فیلم خوب استقبال می کند.
این فیلمهایی که میگویید برای سرمایهگذارش بازگشت سرمایه داشت؟
بله. سرخپوست را آن زمان با 5-4میلیارد تومان جمع کردند و فیلم با 18-17میلیارد در اکران و سینمای خانگی و جشنواره خارجی و... فروش کرد و سود هم داشت. «متری ششونیم» سود داد. اینها سینمای زرد نیستند. اینکه الزاما باید فیلم زرد بسازیم تا بفروشد دروغ باطلی است. اتفاقا این دروغ را کسانی رواج میدهند که میخواهند سرمایهدارها و نهادها را تلکه کنند.
درباره متری ششونیم گفته شد ما بازگشت سرمایه نداشتیم و سود چندانی برای ما نداشت.
خیر. تا جایی که من مطلعم آن زمان 5میلیارد تومان هزینه تولید این فیلم شد، با فروشی که در سینما داشت و حق رایت داخلی و خارجی کاملا فرآیند سودده بود.
پس چرا سالنهای سینما دراختیار فیلمهای زرد بوده و است؟
همیشه اینطور نیست. اگر هم باشد بهخاطر شرایط تولید است و بهخاطر اینکه فیلم فاخر نداریم. یک مثال عامیانه بزنم؛ وقتی به میوهفروشی میروید اگر جای موز فقط نارنگی باشد و میوه دیگری نباشد مجبور هستید نارنگی بخرید و به خانه ببرید. بالاخره چند روز میتوانید منتظر بمانید موز بیاید، در خانه منتظر میوه هستند. سینما هم همینطور است. مخاطبی که میآید تا وقت خود را در سینما صرف و علاقه خود را پیگیری کند، خیلی طبیعی است که وقتی فیلم فاخر پیدا نکند مجبور است فیلم زرد ببیند.
نمیخواهم بگویم فیلم زرد مخاطب ندارد. همهجای دنیا فیلم زرد مخاطب خود را دارد. این امر قابل کتمانی نیست، همانند کتاب و مجلات زرد، سینما هم همینطور است و مخاطب خود را دارد ولی قاطبه مخاطب سینما دوست دارد فیلم خوب ببیند.
مثلا متری ششونیم را در نظر بگیرید که سینمادار این فیلم را پس از دوره اصلی اکران، بهصورت تکسانس میداد و فروش خوبی داشت. ضمن اینکه اقبال به فیلمهای کمدی هم کم شده است. شما نگاه کنید سال گذشته 9 فیلم داشتیم که بالای 10 میلیارد فروخت که از این 10 فیلم تا جایی که یادم هست سه فیلم کمدی بودند. اگر پرفروشترین فیلمهای سال گذشته را نگاه کنید، وقتی ماه کامل شد، سرخپوست و متری ششونیم سه فیلم پرفروش سال گذشته بودند و این نشان میدهد شما الزاما نمیتوانید بگویید کمدی میفروشد. سرخپوست 14میلیارد فروخت و ماه کامل شد 19میلیارد فروخت. اینها کمدی نبودند.
شما گزارهای برای فیلم خوب و مهم درنظر گرفتید که قائل به فروش و اقبال مخاطب است. اما واقعیت این است که نظام توزیع و اکران در سینمای 8-7سال اخیر تغییرات زیادی داشته است. سالنهای پرفروش سینما در شهر تهران یا پاساژها و مالها قرار گرفته، دایره مخاطبان خیلی تنگشده و بخش وسیعی از جامعه ایران هم از این سینما کنار گذاشته شدند. با این شرایط آیا میتوان فروش در سالنهای سینما را معیار درستی برای تولید آثار در نظر گرفت؟ فکر نمیکنید همین توزیع ناقص و نامتوازن اکران باعث شکلگیری چنین نظام تولید نامتوازنی شده باشد؟
نه میتوانم بگویم خیر و نه میتوانم مطلقا هم تایید کنم. اینها امور نسبی است. وقتی سالن سینمای جدیدی افتتاح میشود یعنی مخاطب جای جدیدی برای رفتن به سینما دارد. شما چند سینما همانند آزادی دارید که صرفا سینما باشد؟ یک زمانی شما به مال میروید و دو سالن سینما هم احداث میکنید. آن مجموعه صرفا تخصصی کار سینما نمیکند. آنجا بهجایی تبدیل میشود که مخاطب عام هم به آنجا برود. اینکه الزاما روی تولید تاثیر میگذارد را موافق نیستم و اینکه بگویم بیاثر است را هم موافق نیستم.
توجه شما را به این مساله جلب میکنم که پردیس سینمای آزادی نه جذابیت تجاری خاصی دارد و نه در مال قرار گرفته ولی دومین سینمای پرفروش کشور با 5سالن است. اولین سینمای پرفروش کشور 14سالن دارد که کوروش است. ما با 9سالن کمتر، دومین سالن پرفروش در کشور هستیم. یعنی اگر تعداد سالنهای آزادی اندازه کوروش باشد سینمای آزادی پرمخاطبترین سینمای کشور خواهد شد. البته اگر کرونا بگذارد. اتفاقی که در کرونا رخ داد این است که 9ماه سینماداران از جیب میخورند؛ با حجم انبوهی از بدهی و هزینههای جاری. من این مسائل را بهصورت متعدد در گفتوگوهای مختلف گفتهام. بازهم هشدار میدهم، اصلیترین اتفاقی که افتاده، این است که نظام تولید و مرجعیت تولید کشور به خارج منتقل میشود یعنی سینماگری که بهواسطه تعطیلی سالنهای سینما بیکار شده جذب کمپانیهای خارجی میشود.
به نظرتان آثار ایرانی در خارج مرزها مخاطب دارد؟
بله. ایرانیان خارج از کشور. سریال همگناه مگر نداشت؟ با این وضعیت هم سینما نابود میشود و هم تا یکسال دیگر صداوسیما باید بیابانی برهوت و خالی از مخاطب را نظاره کند.
سینمای ایران با تمام ضعفهایی که دارد یک سد نیمبند در برابر نفوذ فرهنگی است. این سینما با همه معایب، باز دو،سه میلیون نفر را سرگرم میکند. مخاطبی دارد که آنها را سرگرم میکند و اگر سینمای ایران حذف شود جایگزینش آثار خارجی خواهد بود. در شرایط بعد از کرونا، سینما بهعنوان یک بخش مهم تولید فرهنگ در کشور، با بحران جدی مواجه خواهد شد، با سالنهای ورشکستهای مواجه هستیم که اگر کرونا هم تمام شود توان سرویسدهی ندارند. اگر ماهیت چنین تفریحی از بین برود باید هزارانمیلیارد تومان صرف اعاده آن شود، آن زمان جای سینما با چیزهای دیگری پر شده است، درحال حاضر با چنین اتفاقاتی که پیش میرود، بخش عمدهای از مردم به سمت فیلمهای خاص خارجی یا فیلمهای ایرانی که با سرمایه خارجی تولید میشوند، میروند.
به گفته شما نظام سینمای ایران دچار اختلالی است که کشورهای همسایه مثل امارات و ترکیه گرفتارش نیستند. اما آنها هم درگیر کرونا هستند.
آنها هم درگیر کرونا هستند منتها از طریق شبکه خانگی به حیات ادامه میدهند و درعینحال به سینماها سوبسید میدهند.
آن وقت چه نفعی برای سینمادارش دارد؟
برای سینمادار نفعی ندارد، سینمادار در این فرآیند نابود میشود. حرف من این است صنعت سینمای کشور با ادامه این روند در کلیت و ماهیت خود نابود میشود.
پس بهعنوان کسی که مدیر یک سینماست و به قول خودتان دومین سینمای پرمخاطب ایران است، معتقد هستید برای ادامه حیات سینمای ایران، باید به سمت اکران آنلاین برویم؟
خیر. نمیگویم به سمت اکران آنلاین برویم. من فراتر از این را بیان میکنم. من میگویم شما با بحران کرونا مواجه هستید، امنترین جای کشور که هیچکسی تا الان کرونا نگرفته است، سالنهای سینماست. جاهایی که کمخطر است را بستهاید و جاهای پرخطر را باز گذاشتهاید. هیچگونه حمایتی از سالنهای سینما در این 9 ماه اخیر نکردند. این سالنها فرسوده میشوند و درنهایت سینمادار ورشکسته میشود. تولیدی بهواسطه ورشکستگی سالنهای سینما اتفاق نمیافتد. تجربه اکران آنلاین نشان داده فیلمهایی که امیدی در فروش در سینما نداشتند به آن سمت میروند و در همه جای دنیا حتی کمپانی که جیمز باند را تولید کرده است، میگوید من حاضر نیستم اکران آنلاین داشته باشم.
البته فیلمهایی هم مثل «tenet» بودند که در اکران سینمایی موفق نبودند.
tenet فروش خوبی در چین و کره و آسیای جنوبشرقی داشت ولی در آمریکا شکست خورد، چون مدیریت کرونا در آمریکا همانند مدیریت ما در اینجاست. جاهایی که توانستند این اپیدمی را خوب مدیریت کنند، سینمایشان موفق بود. بههرحال باید قبول کنیم، فیلمهایی که جدی هستند و اقبال مخاطب را دارند، حاضر نیستند اکران آنلاین داشته باشند.
قبول دارید بسیاری از آثار سینمای ایران در صف اکران هستند و بعد از کرونا شاهد ترافیک عظیمی برای اکرانهای پس از کرونا خواهیم بود؟
طبیعی است. آنهایی که به فروش شان امیدی نیست باید به اکران آنلاین بروند. اکران آنلاین از این حیث مکمل میشود.
اکران آنلاین در ایران گرفتار مصائبی همچون قاچاق فیلم است و اکثر تهیهکنندهها، امیدوارند بعد از کرونا، فیلمهایشان در سالن سینما اکران شود.
ما در سینما آزادی بعد از کرونا با فیلمی که مشخص باشد مخاطب ندارد قراردادی نخواهیم بست.
این امر را چه کسی میتواند مشخص کند؟
فرمول چندان پیچیدهای ندارد. سینمادار با فیلمی که مخاطبی ندارد قرارداد نمیبندد و مشخصا این نوع فیلمها باید اکران آنلاین شوند. فیلمی که میخواهد اکران شود و نهایتا 500میلیون تومان بفروشد، همین فروش را در اکران آنلاین کسب خواهد کرد.
مگر اختیار اکران، دست سینمادار است؟
خیر. اما سینمادار میتواند با هر فیلمی که میخواهد قرارداد ببندد.
وقتی شورای صنفی نمایش تصمیم بگیرد این فیلم را باید اکران کنید، چطور؟
من میتوانم قرارداد نبندم. قبلا هم فیلمی بوده که ما قرارداد نبستیم. مخصوصا بعد از کرونا هیچکسی مسئول این نیست که سرمایه، عمر و زندگی و موجودیت خود را در خدمت فیلمی بگذارد که مشخص است مخاطب ندارد.
با این تفاسیر فکر میکنم در دوران بعد از کرونا، سینماداران جدیتر با آثار فیلمسازان برخورد کنند.
کاملا همینطور خواهد شد و این طبیعی است. همین الان هم اگر واقعا ساخت ضعیفی داریم و باعث شده بدهکار شویم، بخش مهمی بهخاطر سرویس دادن سال گذشته به فیلمهایی بوده که هیچگاه مخاطبی نداشتند. چرا باید به فیلمی که مخاطبی ندارد سرویس بدهیم؟ مثال واضحی بیان میکنم که کل فروش سینمای ایران در سال 98، 290میلیارد بوده است. ارزش ساختمان سینمای آزادی سهبرابر فروش کل سینمای ایران در سال 98 است. چرا باید چنین باشد که این مجموعه به چنین فیلمی سرویس بدهد که مخاطبی ندارد؟ فیلمی که برای تهیهکنندهاش هم مهم نیست بفروشد یا نه. چون در تولید سود کرده است. بهتر و معقول این است که این فیلمها اکران آنلاین شوند.
اگر سال گذشته چند فیلم قوی داشتیم و واقعا حوزه فروش ضعیف نبود هیچگاه بدهکار صاحبان فیلم نمیشدیم. همان دوره زمانی پارسال را نگاه کنید، غیر از آن تعطیلی که در اغتشاشات آبانماه بود و بعد از آن شهادت حاجقاسم را داشتیم و بعدترش کرونا بود، واقعا چند فیلم خوشساخت در این سینما اکران شد؟ طرف پول خود را از فلان سرمایهگذار یا ارگان کنده است، سود خود را در تولید به جیب زده است و جنازه را روی دوش سینمادار میاندازد. ما دیگر جنازهای بعد از کرونا نمیپذیریم، بروند همان اکران آنلاین.
این حرف شما درمورد اکران آنلاین برآمده از یک نگاه دستدومی به اکران آنلاین است.
اکران آنلاین ذاتا دسته دوم است و هیچگاه دسته اول نمیشود. سینما، سینماست. جنگ جهانی اول اتفاق افتاد سینما پابرجا بود، جنگ جهانی دوم شد سینما پابرجا بود، انقلاب اسلامی در کشور ما اتفاق افتاد سینما پابرجا بود، جنگ بود و گرانی بود سینما پابرجاست. جای سینما را هیچ چیزی نمیتواند بگیرد. مثال واضحی بیان کنم، شما برای فرزند خود انواع پلیاستیشن فراهم میکنید اما درنهایت از شما تاب و سرسره میخواهد. هیچوقت نمیتوان گفت پلیاستیشن جای تاب و سرسره را میگیرد. سینما هم همینطور است.
یعنی شما VOD را بهعنوان مدیوم جدایی در نظر نمیگیرید؟
خیر. VODها بیشتر ماهیت خانگی دارد و برای زنان خانهدار و خانوادهها و دیدن فیلمهایی است که فرقی نمیکند در سینما ببینید یا در خانه. شما فیلمی همانند اونجرز را کجا دوست دارید ببینید؟ دانکرک را کجا دوست دارید ببینید؟ سینما برای این نوع فیلمهاست ولی فیلمی مثل «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» را میتوانید در خانه هم ببینید.
در سینمای ایران هم مثال بزنید.
«ماجرای نیمروز»، «ساعت صفر» و «تنگهابوقریب» را بهتر است در سالن ببینید.
خیلی کم است.
درست است. اگر همان سال گذشته سانسهایی که به فیلمهایی بدون مخاطب دادیم را به فیلمهایی میدادیم که مخاطب داشتند، الان وضعیت اینطور نبود و بدهکار نبودیم.
یعنی بدهکاری سینماها و دعوای فعلی تهیهکنندهها و سینمادارها به خاطر همین سیاستهاست.
مقصر اصلی این دعوا جای دیگری است. یک سونامی آمده و همه موجودیت ما را ویران کرده. وضعیت فروش را همه میدانند سال گذشته به چه صورت بود. تابستان سال گذشته اساسا فروشی وجود نداشت، بعدش محرم و صفر بود، بعد از آن اغتشاشات آبان ماه و بعد شهادت حاجقاسم و جشنواره بیرونق فجر و بعد هم کرونا بود. سال گذشته یکسال ویرانکنندهای از نظر مالی برای سینما بود.
دولت با علم به این موارد باید بهتر عمل میکرد. ما یا باید کارمندان خود را بیرون میانداختیم یا پول مردم را نگه میداشتیم و میگفتیم با فروش عید بدهیتان را پرداخت میکنیم. اما کرونا محاسبات را برهم زد.
مگر وزارت ارشاد به سینمادارها کمک نکرد؟
درکل پولی که ارشاد به سینمای آزادی داده، تا الان 280میلیون تومان بوده است. از ابتدای کرونا تا الان.
رقمهای بیشتری را اعلام میکردند.
چه کسی اعلام کرد؛ بگوید به کجا دادند. منطق اداره سینمای دولتی هم مانند منطق بخش خصوصی است.
پس ناراحتی تهیهکنندگان همچون مصطفی کیایی و سایرین درخصوص بدهکاری سینماداران درست و بحق است.
درست میگویند. کیایی حق دارد و نمیتوان گفت بیراه میگوید. ولی ایشان یک مساله را باید ببیند که این آواری است که روی سر همه ما خراب شده است. این آوار هم فقط ناشی از زلزله کرونا نبود، قبل از آن پیشلرزههایی داشت و این پیشلرزهها این بلا را سر ما آورد.
سال گذشته فروشی وجود نداشت و اگر میخواستم پول تهیهکنندهها را بدهیم باید از دیماه سینما را تعطیل میکردم. بهمن هم همین اتفاق افتاد. با سردترین جشنواره 40ساله اخیر مواجه بودیم. مخاطبی وجود نداشت، سالنهای ما خالی میرفت و فقط برای سه، چهار فیلم صف کشیدند. اگر بخواهم حساب کنم، تابستان سال گذشته به نسبت سال 97، فروش افت داشت. بعد از آن محرم و صفر بود، بعد از آن قضایای آبانماه بود و بعد هم جشنواره فجر با آن بیرونقی، به همه اینها کرونا اضافه شد که ما را بدهکارتر کرد.
پس همه امید سینماداران به اکران نوروز 99 بود.
بله. اگر کسی میخواست پول تهیهکنندهها را بدهد شک نکنید از دیماه باید کل سینمای کشور را تعطیل میکردند.
الان وضعیت چطور است؟
وضعیت خوبی نداریم و این عیان است. دوباره تاکید میکنم خطر عمده این است که در آینده نزدیک حاکمیت، مرجعیت تصمیمگیری در باب اینکه به مخاطب چه چیزی را تحویل بدهد از دست خواهد داد. اگر الان به داد سینما نرسند و نبض کار را در دست نگیرند، این مرجعیت به خارج از مرزها منتقل میشود. مثل دهه 60 و 70 که موسیقی لسآنجلسی به کشور سرازیر میشد، باید بنشینیم و فیلمهای فارسی وارداتی ببینیم.
* نویسنده: معین احمدیان، دبیرگروه فرهنگ